سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوردن از سرِ سیری، خواب بی شب زنده داری، خنده بی [مایه] شگفتی، ناله و مویه بلند به هنگام مصیبت، و بانگ نای در نعمت و شادمانی، نزد خدا سخت ناپسند است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----308131---
بازدید امروز: ----19-----
بازدید دیروز: ----33-----
از هاجر تا زینب علیهاالسلام (1) - زینب کبری س
 
 
  • درباره من
  • لوگوی وبلاگ
    از هاجر تا زینب علیهاالسلام (1) - زینب کبری س

  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • آوای آشنا
  • از هاجر تا زینب علیهاالسلام (1)
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:28 صبح

    از هاجر تا زینب علیهاالسلام (1)


    قیام، مرد و زن نمى‏شناسد و سازندگى مرزى ندارد، غیرت را در جنسیت ‏حبس نکرده‏اند و این حصار و حایل نمى‏تواند چشم‏پوشى از رسالت ‏بزرگى که بر دوش انسان است را توجیه کند. و به آن امانت ‏بزرگ نمى‏توان خیانت کرد.

    نیمى از بشر را براى زندگى در جهل و بى‏خبرى نساخته‏اند و بار سنگین مسؤولیت را از آنان برنگرفته‏اند و «زن‏» بودن نباید پوشیدن ترمه تساهلى باشد براى توجیه به عزلت کشیدن زنان.

    هیچ ‏کس این ظلم را روا نمى‏دارد که چنین ادعا کند: شریف‌ترین موجودات خلقت را براى استثمار ساخته‏اند، و این که، «بشویند» و «برویند» و «بپرورند» و در جهل فرو برند و حول خود ننگرند، و خود را حلقه‏اى گسسته بدانند که اتصالى به سلسله‏اى ندارد و اگر ارتباطى هست ‏براى تولید نسل است و ابقاى نسل بشر.

    در اجتماع زیستن یعنى «متاثر شدن‏» و «مؤثر بودن‏». و این براى همه آدمیان است و هر کس به مقتضاى توانش بهره‏اى از آن مى‏گیرد و یا دیگرى را بهره‏مند مى‏کند.

    زن به عنوان انسان یا اشرف مخلوقات گاه «هاجرى‏» مى‏شود رسول صبور و تنهاى خداوند در آن عطشناک‌ترین سرزمین دنیا، تشنه و تنها و سرگردان و سخت مى‏گریزد براى آب، و از سراب به سراب مى‏جهد. هیچ گاه مایوس نمى‏گردد، هروله‏اى براى شکستن عطش داغ اسماعیل امیدش، خود فدا کردن براى نجات «دیگرى‏» که از اوست، و خدا مى‏خواهد بر شانه‏هاى او خانه‏اش را بنا کند و جمعى و اجتماعى را قرن‌ها از آن سوى عالم، گرد آن خانه بگرداند.
    زن به عنوان انسان یا اشرف مخلوقات گاه «هاجرى‏» مى‏شود رسول صبور و تنهاى خداوند در آن عطشناک‌ترین سرزمین دنیا، تشنه و تنها و سرگردان و سخت مى‏گریزد براى آب، و از سراب به سراب مى‏جهد. هیچ گاه مایوس نمى‏گردد، هروله‏اى براى شکستن عطش داغ اسماعیل امیدش، خود فدا کردن براى نجات «دیگرى‏» که از اوست، و خدا مى‏خواهد بر شانه‏هاى او خانه‏اش را بنا کند و جمعى و اجتماعى را قرن‌ها از آن سوى عالم، گرد آن خانه بگرداند.

    و گاه «آسیه‏اى‏» مى‏شود که باید موساى سرگردان و گریزان از قتل را از نیل برگیرد و از او عصادارى بسازد که از چوبى خشک، اژدهایى از عصیان خلق کند و در شام تاریک بنى‏اسرائیل ید بیضایى بپرورد و آنگاه مطمئن از خداى خود خانه‏اى را نزد او بخواهد.

    و بار دیگر «مریمى‏» باردار عیساى «حیات‏» و «هستى‏» که در هجوم جهل و تهاجم لکه‏هاى ننگ اجتماعى بر دامن خویش به درگاه خدایش پناه مى‏برد و قباى قضاوت را بر تن نوزادش مى‏پوشد تا خود را روح خدا بنامد از دامن پاک مریم؛ براى اصلاح امتى جاهل. و فردا حیات مى‏بخشد مردگان متعفن قومى را که مى‏بایست از دامن پاک زنى به سعادت رسند.

    هر دردى که بر جان زنى دردمند نشسته، تلخیش مذاق زینب را آزرده است.
    و یک بار دیگر تاریخ «خدیجه‏اى‏» را مى‏طلبد که تکیه‏گاه مطمئن و حریرین محمد(ص) شود و زندگانى شیرین خود را در رسالتى ببازد که باید جهانى نو بسازد. سروش رسالت را بشنود و اولین مؤمن هنجارشکن مکه شود، روى از همه خدایان برتابد و خود را از راستاى «هُبل‏» در خم رکوع خدا بپیچاند، تنهایی‌هاى "حرا"نشینى محمد(ص) را تحمل کند و خود را حبس دیوارهاى بى‏تفاوتى نمى‏کند.

    و اما زینب...

    هر دردى که بر جان زنى دردمند نشسته، تلخیش مذاق زینب را آزرده است.

    سال ششم هجرى چشم به روى تیغ تیز بیداد مى‏گشاید و جنگى چند ساله بین جهل و علم و کفر و ایمان را به نظاره مى‏ایستد.

    پنج ‏سال بعد دستان کوچک و معصومش تب داغ قیام و عدالت محمد را در آب سرد ملاطفت مى‏شوید.

    زینب، خاکسپارى «مهربانى‏» را به گریه مى‏نشیند و بعد از او چله‏نشینى سکوت اسفبار على مظلوم و کوتاه شدن دست او از آنچه حقش بود.

    زینب امروز مى‏چشد طعم تلخ محرومیت را، از آنچه که مى‏بایست داشته باشد و با انحراف تاریخ، در درد جانکاهى که مادر لاى چوبه‏هاى در ظلم مى‏کشد زینب باید بسوزد و در آغاز حیات و بلوغ بى‏عدالتی‌هاى اجتماعى و به هم خوردن تعادل ترازوى عدالتى که طرفة‏العینى آویزان بود، باز او شعله‏ور شود. و فردا به جاى مهر گرم مادر بر جسدى سرد که جز او مویه‏گرى ندارد اشک ریزد.

    زینب، ناظر سکوت مرگبار پدر و گریه‏هاى نیمه ‏شبش در حلقوم چاه‏هاى غربت است.

    زینب پاره‏هاى جگر برادر دردمندش را در تشت جور مى‏بیند و آنگاه است که‏ زهر سیاست و جنگ بر سر دنیا را در تار و پودش حس مى‏کند و اینگونه چهارمین تکیه‏گاه او نیز فرو مى‏ریزد.


        نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • دلنوشته های یک مستبصر
    کلیپ بسیار زیبایی از خواب مختار راجب به امام حسن
    ویژه نامه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام با بیش از ??? عنوان م
    السلام علیک یا ام المصائب یا زینب کبری سلام الله علیها
    ویژه نامه شهادت امام حسن مجتبی با بیش از 100 مطلب
    مجموعه مداحی ویژه محرم 88با بیش از 15000لینک مداحی از
    دانلود روضه ونوحه ودعا ویژه شهادت حضرت علی علیه السلام
    ویژه نامه شهادت حضرت علی علیه السلام وشب های قدر
    ویژه نامه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام با بیش از ??? عنوان م
    مجموعه کاملی از مناجات سخنرانی ادعیه و نرم افزار موبایل ویژه ماه
    [عناوین آرشیوشده]