سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، سکوت را در سه جا دوست دارد :به هنگام خوانده شدن قرآن، به هنگام پیش رفتن به سوی دشمن، و به هنگام تشییع جنازه . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----314378---
بازدید امروز: ----31-----
بازدید دیروز: ----41-----
یاسی - زینب کبری س
 
 
  • درباره من
  • لوگوی وبلاگ
    یاسی - زینب کبری س

  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • آوای آشنا
  • تصاویری ویژه ولادت حضرت زینب ?
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:34 صبح

    تصاویری ویژه  ولادت حضرت زینب ?


        نظرات دیگران ( )

  • بانوی ولایت
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:32 صبح

    بانوی ولایت

     


    در اسلام بعد از فاطمه زهرا، صدیقة الصغری زینب یگانه قهرمان زن تاریخ اسلام و تشیع است. چهره‌ای ممتاز و قهرمان که در راه انجام وظیفه، با ایمانی عمیق و عقیده‌ای استوار نقش بسزایی در مسیر دین داشته است.

    نام ایشان همراه نام امام حسین علیه السلام است و مورخان تاریخ و تشیع ایشان را شخصیت دوم واقعه کربلا می‌دانند. و مهمتر از همه نقش اساسی ایشان در جاودانگی قیام عاشورا نقشی است که دنیای تشیع آن را رمز پیروزی حرکت امام حسین علیه السلام می‌داند.

    خطبه حضرت زینب(س) در کوفه نمونه‌ای عجیب از اثر گذاری سخنان داغدار دخت نبی است.

    کاروان اسرا متشکل از شیپورچی‌ها سرهای شهیدان زنان و کودکان اسیر و افسران و سربازان ابن زیاد وارد کوفه شدند و در میانه شهر مردم در خیابان‌ها هلهله و شادی می‌کردند.

    در اسلام بعد از فاطمه زهرا، صدیقة الصغری زینب یگانه قهرمان زن تاریخ اسلام و تشیع است. چهره‌ای ممتاز و قهرمان که در راه انجام وظیفه، با ایمانی عمیق و عقیده‌ای استوار نقش بسزایی در مسیر دین داشته است.
    خطابه‌ای که حضرت در بازار کوفه داشتند، نمایش حاکم کوفه را نمایش رسوایی او می‌کند. مردمی که هلهله کنان و شادی کنان به استقبال کاروان اسرا می‌رود با سخنان داغدار حضرت سراسر اشک و گریه می‌شود و بلاغت کلام ایشان موجب خشم مردم نسبت به حاکمان می شود.

    خطبه حضرت از چند جهت حایز اهمیت است نخست این که این سخنان از سوی زنی اسیر در میان افسران فاتح خطابه می‌شود و او باید توجه کند که سخنان او هجوم جدیدی را برای اسیران نیافریند و آنها مورد ضرب و شتم قرار نگیرند و بعد آن که مردم کوفه علی علیه السلام و خاندان او را می‌شناختند و سخنان زینب باید به گونه‌ای می‌بود که آنها به اهمیت فاجعه پی ببرند.

    خانم زینب اشاره کردند تا مردم ساکت شدند و نفس مردم در سینه‌ها حبس شد، بعد از ستایش خداوند و صلوات بر پیامبر فرمودند:

    "مردم کوفه! مردم مکار فریبکار! مردم خوار و بی مقدار!

    بگریید که همیشه دیده‏هاتان گریان و سینه‏هاتان بریان باد! شما همانند زنى رشته‏باف هستید که آنچه را بافته است از هم جدا سازد. پیمان‏هاى شما دروغ است و چراغ ایمانتان بى فروغ. مردمى هستید لاف زن و بلند پرواز! خود‌نما و حیلت‏ساز! دوست کُش و دشمن نواز! چون سبزه پارگین(دارای ظاهری زیبا و باطنی فاسد)، درون سوگنده و برون سوسبز و رنگین، نابکار و چون سنگ گور نقره آگین .

    چه کار زشتی کردید! خشم خدا را خریدید، و در آتش دوزخ جاوید خزیدید.

    خطابه‌ای که حضرت در بازار کوفه داشتند، نمایش حاکم کوفه را نمایش رسوایی او می‌کند. مردمی که هلهله کنان و شادی کنان به استقبال کاروان اسرا می‌رود با سخنان داغدار حضرت سراسر اشک و گریه می‌شود و بلاغت کلام ایشان موجب خشم مردم نسبت به حاکمان می شود.
    می‌گریید؟! بگیریید! که سزاوار گریستنید نه در خور شادمان زیستن. داغ ننگى بر خود نهادید که روزگاران بر آید و آن ننگ نزداید!

    این ننگ را چگونه مى‏شوئید؟ و پاسخ کشتن فرزند پیغمبر و سید جوانان بهشت را چه مى‏گویید؟ و چراغ راه شما مردم زشت که در سختى یارتان بود و در بلاها غمخوار. نیست و نابود شوید اى مردم غدار .

    هر آینه باد در دست دارید، و در معامله‏اى که کردید زیانکار! و به خشم خدا گرفتار، و خوارى و مذلت ‏بر شما باد. کارى سخت زشت کردید که بیم مى‏رود آسمان‌ها شکافته شود و زمین کافته و کوه‌ها از هم گداخته.

    مى‏دانید چگونه جگر رسول خدا را پاره کردید؟ و حرمت او را شکستید! و چه خونى ریختید؟ زشت و نابخردانه کارى کردید که زمین و آسمان از شر آن لب ریز است، و شگفت مدارید که چشم فلک خونریز است. همانا عذاب آخرت سخت‏تر است و زیانکاران را نه یار و نه یاور است.

    این مهلت، شما را فریفته نگرداند! که خدا گناهکاران را به سرعت کیفر نمى‏دهد و سرانجام خون مظلوم را مى‏ستاند. اما مراقب ما و شماست و گناهکار را به دوزخ مى‏کشاند."


    منبع:

    برگرفته از کتاب "زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها)- دکتر علی قایمی"


        نظرات دیگران ( )

  • از هاجر تا زینب علیهاالسلام (2)
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:30 صبح

    از هاجر تا زینب علیهاالسلام (2)


    زینب فریادگر عاشوراست، خشت‏خشت مناره وجودش از خون عزیزترین‏هایش ساخته شد. حلقومش پر از فریادهاى خونین و دلش مالامال درد ظلم است، و هر آنچه از درد شنیده به عیان دیده است!

    زینب، از آنانى زجر دیده که دیروز جدش را مى‏آزردند؛ از ابوسفیان و آنانى که در رداى کفر بودند و امروز در قباى پیامبر و کسوت رسالت ‏به نام دین بر ریشه دین تیغ مى‏زنند.

    زینب، دیروز در آن مستورى و امروز در کویرى از همه کس و همه چیز حیران و سرگردان. دستانى را مى‏جوید که از آستین برادر بریده؛ و حلقومى را که بوسه‏گاه پیامبر بود.

    او برادرش را از زهرا، اینگونه امانت نگرفته، او باید به زهرا بگوید که حسین را چه کردند.

    زنان باید با تولد «زینب‏» خود را تولد یافته بدانند، پیامبر نجات، از زنده بگورى باشند. بر کوفیان پیمان‏شکن لعنت کنند و هیچگاه از فریاد بر سر کاخ‏نشینان فرو ننشینند و در هر کوى و برزن پیام خون برادرانشان را به پژواک بنشانند.
    و اینگونه است که زنى هماره خواهد ماند و زینبى خواهد شد در تاریخ.
    او در آن قلزم- دریا- پر خون و قحطی انسانیت دنبال حسینش مى‏گردد و آنگاه که جسد بى‏سرش را مى‏یابد رگ‌هاى بریده‏اش را بوسه‏باران مى‏کند و از دل مى‏نالد و مى‏گوید: خدایا! این قربانى کوچک را از ما بپذیر!

    زینب قافله‏سالار اسیران سیلى خورده است، فرزندان پیامبر را اینگونه به زنجیر کشیده و شهر به شهر مى‏گردانند و از پرده عفافشان بیرون مى‏کشند. زینب کوفیان بى‏وفا را نفرین مى‏کند.

    زینب، امروز فریاد و خون و اشک را به هم مى‏آمیزد و راز عداوت فرزندان زر و زور و تزویر را برملا مى‏کند که اگر اینان رداى پیامبر را نیز بپوشند رذالتشان پوشانده نخواهد شد.

    زینب، از محمد تا حسین را فریاد مى‏کشد، روز شمار جور شمشیرها را از «لیلة المبیت‏» تا حلقوم حسین باز مى‏گوید.

    او قاصد خوب برادر است و پیامبر بزرگ رسالت وى، از بیتوته حرا تا سینه شکافته حمزه تا مظلومیت على اصغر.

    زینب، براى بودن حرکت کرد. و براى «بودن‏» باید از هر آنچه تعلق است ‏برهد.

    «نخواهى‏» تا دامى برایت نتند و «نداشته باشى‏» تا نهراسى و اگر دارى، بر باختنش مضطرب نگردى.

    پاى در بندى نداشته باشى و براى خود، خدا نتراشى و هر روز عبد معبودى نگردى.

    «بودن‏» مکه و مدینه و کوفه و کربلا و دمشق نمى‏شناسد. «بودن‏» مقامى است که فقط از «رهیدن‏» نصیب انسان مى‏گردد.

    زینب الگویى است از «بودن‏»، از «زندگى‏»، از «سیلان‏»، از «حرکت‏»، از «ماندن‏»، از «عشق‏»، از «ایثار»، از «عفت‏»، از «مسؤولیت‏پذیرى‏»، از «قیام‏»، از «هجرت و فریاد»، و از «تاثیر بر خلق‏»!

    این الگو، پولادین زنى است آتش دیده درد، و پتک خورده رنج، زینب درسى است‏ براى تمام زنان تاریخ که باید رسالتى این چنین داشته باشند.

    او مى‏آموزد که باید «ماند» و براى «ماندن‏» باید کوله‏بار آتش درد نسل‌ها را بر دوش کشید.

    این تلاش براى «بودن‏» را باید زنده کرد، این آلت لهو و لعب بودن زن را باید در هم شکست، آن کنج‏هاى عزلت را باید فرو ریخت تا «زن بودن‏»؛ «عزلت نشینى‏» معنى نگردد.

    باید به زینب، دو رکعت «فریاد» اقتدا کرد، باید همسفره صبرش شد و در سایه عفافش عفت را آموخت و باید از مدینه تا کربلا و کوفه و دمشق همراهش کوله‏بار مسؤولیت‌هاى اجتماعى را حمل کرد و از این کنج تاریکى که تاریخ براى زنان برگزیده بیرون جهید. و این گونه است که زنان، «بودن‏» را تجربه مى‏کنند. که جز این، نیستى و نابودى است و گم شدن در لاى رنگ‌ها.
    زنان براى یافتن هویت ‏خود راهى بس طولانى در این تنگناى تار تاریخ دارند. باید بجویند خود را، و این «جستن‏» سرمایه مى‏طلبد «دردمندى‏»، «صبر»، «عفت و پاکى‏»، «حرکت‏»، «پیام و فریاد» و تلاش پاک و پایدار و دیروز خاک زنده به گورى بر سرش مى‏ریختند و امروز مرده «رنگش‏» کرده‏اند و سرگردان بین دو بى‏انتهاى «بى خودى‏» و «خدایى بودن‏»، و زینب از هاجر بود تا زهرا.

    زنان باید با تولد «زینب‏» خود را تولد یافته بدانند، پیامبر نجات، از زنده به گورى باشند. بر کوفیان پیمان‏شکن لعنت کنند و هیچگاه از فریاد بر سر کاخ‏نشینان فرو ننشینند و در هر کوى و برزن پیام خون برادرانشان را به پژواک بنشانند.

    و اینگونه است که زنى هماره خواهد ماند و زینبى خواهد شد در تاریخ.

    تولد زینب تولد رسالت زنان است، رسولى که در کوتاه‌ترین مقطع تاریخ و در خاموش‏ترین بیابان و در مسموم‌ترین فضا به یک واقعه خونین حیات بخشد و پژواک این پیام تا ابد مناره به مناره مى‏گردد و گنبد به گنبد طنین مى‏افکند و سینه به سینه همراه دست‌ها و دوش به دوش همراه زنجیرها مى‏گردد.

    باید به زینب، دو رکعت «فریاد» اقتدا کرد، باید هم سفره صبرش شد و در سایه عفافش عفت را آموخت و باید از مدینه تا کربلا و کوفه و دمشق همراهش کوله‏بار مسؤولیت‌هاى اجتماعى را حمل کرد و از این کنج تاریکى که تاریخ براى زنان برگزیده بیرون جهید. و این گونه است که زنان، «بودن‏» را تجربه مى‏کنند. که جز این، نیستى و نابودى است و گم شدن در لاى رنگ‌ها.

    و زینب مى‏زید و نمى‏میرد بى آن که لحظه‏اى در تاریخ بماند!


    "اردشیر گراوند" ، با تصرف


        نظرات دیگران ( )

  • از هاجر تا زینب علیهاالسلام (1)
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:28 صبح

    از هاجر تا زینب علیهاالسلام (1)


    قیام، مرد و زن نمى‏شناسد و سازندگى مرزى ندارد، غیرت را در جنسیت ‏حبس نکرده‏اند و این حصار و حایل نمى‏تواند چشم‏پوشى از رسالت ‏بزرگى که بر دوش انسان است را توجیه کند. و به آن امانت ‏بزرگ نمى‏توان خیانت کرد.

    نیمى از بشر را براى زندگى در جهل و بى‏خبرى نساخته‏اند و بار سنگین مسؤولیت را از آنان برنگرفته‏اند و «زن‏» بودن نباید پوشیدن ترمه تساهلى باشد براى توجیه به عزلت کشیدن زنان.

    هیچ ‏کس این ظلم را روا نمى‏دارد که چنین ادعا کند: شریف‌ترین موجودات خلقت را براى استثمار ساخته‏اند، و این که، «بشویند» و «برویند» و «بپرورند» و در جهل فرو برند و حول خود ننگرند، و خود را حلقه‏اى گسسته بدانند که اتصالى به سلسله‏اى ندارد و اگر ارتباطى هست ‏براى تولید نسل است و ابقاى نسل بشر.

    در اجتماع زیستن یعنى «متاثر شدن‏» و «مؤثر بودن‏». و این براى همه آدمیان است و هر کس به مقتضاى توانش بهره‏اى از آن مى‏گیرد و یا دیگرى را بهره‏مند مى‏کند.

    زن به عنوان انسان یا اشرف مخلوقات گاه «هاجرى‏» مى‏شود رسول صبور و تنهاى خداوند در آن عطشناک‌ترین سرزمین دنیا، تشنه و تنها و سرگردان و سخت مى‏گریزد براى آب، و از سراب به سراب مى‏جهد. هیچ گاه مایوس نمى‏گردد، هروله‏اى براى شکستن عطش داغ اسماعیل امیدش، خود فدا کردن براى نجات «دیگرى‏» که از اوست، و خدا مى‏خواهد بر شانه‏هاى او خانه‏اش را بنا کند و جمعى و اجتماعى را قرن‌ها از آن سوى عالم، گرد آن خانه بگرداند.
    زن به عنوان انسان یا اشرف مخلوقات گاه «هاجرى‏» مى‏شود رسول صبور و تنهاى خداوند در آن عطشناک‌ترین سرزمین دنیا، تشنه و تنها و سرگردان و سخت مى‏گریزد براى آب، و از سراب به سراب مى‏جهد. هیچ گاه مایوس نمى‏گردد، هروله‏اى براى شکستن عطش داغ اسماعیل امیدش، خود فدا کردن براى نجات «دیگرى‏» که از اوست، و خدا مى‏خواهد بر شانه‏هاى او خانه‏اش را بنا کند و جمعى و اجتماعى را قرن‌ها از آن سوى عالم، گرد آن خانه بگرداند.

    و گاه «آسیه‏اى‏» مى‏شود که باید موساى سرگردان و گریزان از قتل را از نیل برگیرد و از او عصادارى بسازد که از چوبى خشک، اژدهایى از عصیان خلق کند و در شام تاریک بنى‏اسرائیل ید بیضایى بپرورد و آنگاه مطمئن از خداى خود خانه‏اى را نزد او بخواهد.

    و بار دیگر «مریمى‏» باردار عیساى «حیات‏» و «هستى‏» که در هجوم جهل و تهاجم لکه‏هاى ننگ اجتماعى بر دامن خویش به درگاه خدایش پناه مى‏برد و قباى قضاوت را بر تن نوزادش مى‏پوشد تا خود را روح خدا بنامد از دامن پاک مریم؛ براى اصلاح امتى جاهل. و فردا حیات مى‏بخشد مردگان متعفن قومى را که مى‏بایست از دامن پاک زنى به سعادت رسند.

    هر دردى که بر جان زنى دردمند نشسته، تلخیش مذاق زینب را آزرده است.
    و یک بار دیگر تاریخ «خدیجه‏اى‏» را مى‏طلبد که تکیه‏گاه مطمئن و حریرین محمد(ص) شود و زندگانى شیرین خود را در رسالتى ببازد که باید جهانى نو بسازد. سروش رسالت را بشنود و اولین مؤمن هنجارشکن مکه شود، روى از همه خدایان برتابد و خود را از راستاى «هُبل‏» در خم رکوع خدا بپیچاند، تنهایی‌هاى "حرا"نشینى محمد(ص) را تحمل کند و خود را حبس دیوارهاى بى‏تفاوتى نمى‏کند.

    و اما زینب...

    هر دردى که بر جان زنى دردمند نشسته، تلخیش مذاق زینب را آزرده است.

    سال ششم هجرى چشم به روى تیغ تیز بیداد مى‏گشاید و جنگى چند ساله بین جهل و علم و کفر و ایمان را به نظاره مى‏ایستد.

    پنج ‏سال بعد دستان کوچک و معصومش تب داغ قیام و عدالت محمد را در آب سرد ملاطفت مى‏شوید.

    زینب، خاکسپارى «مهربانى‏» را به گریه مى‏نشیند و بعد از او چله‏نشینى سکوت اسفبار على مظلوم و کوتاه شدن دست او از آنچه حقش بود.

    زینب امروز مى‏چشد طعم تلخ محرومیت را، از آنچه که مى‏بایست داشته باشد و با انحراف تاریخ، در درد جانکاهى که مادر لاى چوبه‏هاى در ظلم مى‏کشد زینب باید بسوزد و در آغاز حیات و بلوغ بى‏عدالتی‌هاى اجتماعى و به هم خوردن تعادل ترازوى عدالتى که طرفة‏العینى آویزان بود، باز او شعله‏ور شود. و فردا به جاى مهر گرم مادر بر جسدى سرد که جز او مویه‏گرى ندارد اشک ریزد.

    زینب، ناظر سکوت مرگبار پدر و گریه‏هاى نیمه ‏شبش در حلقوم چاه‏هاى غربت است.

    زینب پاره‏هاى جگر برادر دردمندش را در تشت جور مى‏بیند و آنگاه است که‏ زهر سیاست و جنگ بر سر دنیا را در تار و پودش حس مى‏کند و اینگونه چهارمین تکیه‏گاه او نیز فرو مى‏ریزد.


        نظرات دیگران ( )

  • گزیده‌ایی از بیانات رهبر معظم انقلاب
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:26 صبح

    گزیده‌ایی از بیانات رهبر معظم انقلاب
    در مورد پرستاران

     


    - شما پرستاران عزیز حقیقتاً فرشتگان رحمت براى افراد بیمار و بیماردار جامعه محسوب مىشوید.


    - روز پرستار را که مصادف با روز ولادت بانوى فداکار تاریخ اسلام، زینب کبرى، است تبریک عرض مى‌کنیم. آن بزرگوار هم مثل شما دشوارترین کار را در صحنه عاشورا بر عهده داشت؛ یعنى پرستارى از کودکان، درماندگان، زنان و بى پناهان.

    - باید فهم عمومى جامعه و فرهنگ عام مردم ما این مطلب را به درستى درک کند که براى حفظ سلامتى در جامعه، اهمیت پرستارى در طراز اول قرار دارد؛ یعنى اگر بهترین پزشکان و جراحان کار خودشان را با بیمار به بهترین وجه انجام دهند، اما از آن بیمار پرستارى نشود، به طور غالب، کار آن پزشک یا جراحِ عالیقدر بى‌فایده خواهد بود. نقش پرستارى و بیماردارى در حفظ سلامت و بازگشت سلامت بیمار، معادل است با نقش یک پزشک ماهر. بسیارى از این نکته غفلت دارند؛ لذا آن وزن و ارزشى که باید براى پرستار در نظر گرفته شود، از ذهن آنها مغفول مىماند و به آن توجه نمىکنند.

    - پرستارى یکى از سخت‌ترین کارها از لحاظ فشار روحى و جسمى براى پرستار است. نشستن پهلوى بیمار، معاشر بودن دائمى با بیمار، شکوه‌ى بیمار را شنیدن، با او به مهربانى رفتار کردن، به او لبخند زدن، او را با عمل، رفتار و پذیرایى خود از رنج‌هاى فراوان دوران بیمارى رهاندن، تحملِ پولادین لازم دارد.

    - سختى کار پرستار سختى جسمى نیست؛ کلنگ زدن و در فضاى سختِ فرض بفرمایید معدن یا امثال آن رفتن نیست؛ اما از لحاظ فشار روحى و عصبى از آن سخت‌تر است. کسانى که سختى مشاغل را درجه‌بندى مى‌کنند، باید این نکته را در نظر داشته باشند.

    - اما آنچه به شما پرستاران مىخواهم عرض کنم، این است که کار همان طور که گفتیم و خیلى بیشتر از آن را خود شما حس و لمس مىکنید، بدون تردید دشوار است، اما در میزان الهى، کفه‌هاى دشوارى و پاداش همیشه با هم برابر هستند. امکان ندارد که کارى دشوارتر باشد، اما پاداش آن با کارى که دشوارى‌اش کمتر از آن است برابر باشد، یا از آن کمتر باشد. در میزان الهى، همه چیز با محاسبه است؛ «مثقال ذرة» که در قرآن خوانده‌اید؛ یعنى به قدر سنگینىِ یک ذره. ذره یعنى آن ذرات و غبارى که شما با چشم آنها را نمىبینید؛ مگر هنگامى که از یک روزنه نورى داخل اتاق بتابد، بعد شما این ذرات شناور را در فضا مىبینید. یک ذره، یعنى یک دانه از آنها، چقدر سنگینى دارد؟ به قدر سنگینى آن، در میزان الهى محاسبه است. بنابراین اگر شما کار نیکى انجام بدهید، این کار نیک در ترازوى محاسبه الهى به حساب مىآید و وقتى آن را با نیت خالص و براى خدا و با انگیزه معنوى و الهى انجام دهید، همان ذره پیش خداى متعال به تدریج به یک کوه؛ کوه ثواب، تبدیل مىشود؛ به کار خودتان به این چشم نگاه کنید.

    - همان طور که گفتم، پرستار فرشته رحمت براى بیمار است. آن وقت که بیمار از همه جا دستش کوتاه است، در آن ساعاتى که حتى همسر، فرزندان و پدر و مادر بیمار هم بالاى سرش نیستند، چشم امیدش بعد از خدا به پرستار است و این پرستار است که مثل ملائکه آسمانى، مثل فرشتگان رحمت، به دردها، مشکلات و به نیازهاى جسمى و عاطفى او پاسخ مىدهد؛ اینها خیلى مهم است؛ اینها پیش خداى متعال فراموش نمىشود.

    - البته ممکن است هیچ چشمى هم این زحمت شما را نبیند. خیلى از زحماتى که شما مىکشید و رنج‌هایى که مى‌برید، کسى آنها را نمىبیند. گاهى یک لبخند شما به بیمار دل افسرده، به او جانِ دوباره مىدهد. چه کسى این لبخند را مىبیند؟ چه کسى آن را به حساب مىآورد؟ چه کسى یک معادل و پاداش مالى و پولى در مقابل این لبخند مىگذارد؟ هیچ کس؛ اما کرام الکاتبین مىبینند؛ محاسبه گرانِ میزان الهى همین لبخند شما را مىبینند. اگر در عوضِ لبخند، اخم هم بکنید، اخم شما را هم مىبینند. هیچ حسنه و هیچ سیّئه‌یى از دید تیزبین حسابگران دیوان الهى و میزان الهى غائب نیست. قدر این کار و این خدمت با ارزش را بدانید.

    - و اما نکته‌ایى که به مسؤولان عرض مىکنم؛ که مسؤولان ذیربط مسائل مدیریتى کشور بایستى براى این شغل یک باب جداگانه و تازه‌ایى باز کنند. مسأله استخدام، مسأله آموزش در حین خدمت، استراحت دادن به قشر پرستار، موضوعاتى است که در ماهیت کار پرستارى اثر مىگذارد. اگر نقش پرستار این قدر مهم است - که هست - پس پرستارِ خسته، پرستارِ از کار مانده، پرستارِ چند نوبتِ کارىِ پشت سر هم کار کرده‌ى از روى ناچارى، دیگر نمى‌تواند این نقش را ایفا کند. پرستارى که با دلزدگى و بى حوصلگى و خستگى بخواهد کار کند و راضى از کار خود نباشد، دیگر نمىتواند این نقش را ایفا کند. پرستار باید با نشاط، سرحال، آماده و شائق به خدمت، آشناى با معلوماتى که او را کمک مىکند به خدمت، باشد و امکانات و مقدمات این مسائل را بایستى مسؤولان فراهم کنند.


        نظرات دیگران ( )

  • حضرت زینب علیهاالسلام در یک نگاه
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:24 صبح

    حضرت زینب علیهاالسلام در یک نگاه


    پر رفت و آمدترین خانه «محله بنی‌هاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر لحظه‌شماری می‌کردند، و دل خوش می‌داشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسه‌های محبت را بر گونه‌های عطر آگینش نثار گردانند.

    پس از یک سکوت تقریباً کوتاه، موج شادی در فضا اوج گرفت، و همه با خبر شدند که از دامن زهرا علیهاالسلام، دختر بزرگواری چهره به‌جهان گشوده است.

    جد اعلای پدر و مادری زینب(ع)، عبدالمطلّب بن هاشم است که، امین کعبه، سقّای حجّاج و مهماندار خانه خدا بوده، و خداوند او را از شرّ سپاه فیل سوار ابرهه که از حبشه برای خراب کردن خانه خدا آمده بودند حفظ کرد. او هرگز به بت‌پرستی نزدیک نشد.
    آری، در پنجم جمادی‌الاولی سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه علیهاالسلام متولد شد. (1) مادر، سومین فرزند خود را به دنیا آورد، و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست.

    رسم خانواده‌ علی(ع) و زهرا(ع) این بود که نام‌گذاری نوزاد خود را به‌بزرگِ خانواده واگذار می‌کردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم به‌جهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر(ص) در مسافرت بود، و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد، و همین که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسه‌ها به گونه‌اش افکند. و نام کودک را زینب نهاد.

    کلمه‌ «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.

     


    مادر زینب علیهاالسلام
    مادر زینب، فاطمه زهراست- محبوب‌ترین دختران پیامبر نزد آن بزرگوار- کسی که از نقطه نظر خلقت و خصلت شبیه‌ترین افراد به پیغمبر است و خداوند به او امتیازاتی بخشیده، کسی که حلقه‌ پیوند رسالت و امامت است و از دامن پاک او، درخت سلاله‌ پیامبر شاخه و برگ می رویاند، و میوه‌های شیرین اهل بیت(ع) را به بوستان تاریخ تقدیم می‌دارد.
    کلمه‌ «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.
    آری، مادر زینب(ع) فاطمه است، پاره تن پیامبر، آن که خشنودی او به خشنودی پیغمبر(ص) وابسته است، آن که اگر خشمناک شود، پیغمبر(ص) هم غضبناک می‌گردد، آن بانوی دانشمند و با بصیرت، عابد و زاهد، مبارز و مجاهد، دلسوز و فداکار، مقاوم و سرسخت در برابر کجی‌ها و در یک سخن همانطور که حبیب خدا و رسول‌الله(ص) فرموده: « سیّدة نساء العالمین.»(2)

    فاطمه(ع) از هر جهت، سالار و سرآمد همه بانوان جهانیان است.

     


    پدر زینب علیهاالسلام
    پدر زینب، علی بن ابیطالب(ع) - پسرعمو و وصّی رسول خدا - اولین کسی است که در کودکی به پیامبر ایمان آورد و اسلام را پذیرفت. او در میان «قبیله‌ قریش» شجاع‌ترین، دانشمندترین و جوانمردترین افراد بود.
    آری، علی بن ابیطالب پدر زینب در قضاوت و زهد، در سخاوت و پرهیزکاری، در اصالت و بزرگواری، و در مقام بلند ایمان و شرافت، بلند‌مقام‌ترین یاران پیامبر و امت اسلام است.

    و چرا سخن خود پیامبر(ص) را در باره علی(ع) زمزمه نکنیم و کلام آن بزرگوار پس از پیوند ازدواج او با فاطمه(ع) را که برای دفع وسوسه‌های کارشکنان، خطاب به فاطمه بیان فرمود، مد‌ نظر نداشته باشیم؟

    پیغمبر(ص) به فاطمه فرمود:

    «زوجتک خیر امّتی، اعلمهم علما، و افضلهم حلماً، و اولهم سلماً.»(3)

    دخترم! مطمئن باش که تو را به ازدواج کسی درآورده‌ام که، بهترین افراد امت من است، زیرا از لحاظ دانش از همه عالم‌تر، و در قلمرو حلم و پایداری از دیگران مقاوم‌تر است، و به هر حال علی(ع) اولین مردی است که ایمان آورد، و در برابر خدا و اسلام تسلیم شد.

     


    جدّ و جده مادری
    جدّ مادری زینب(ع) محمد رسول‌الله، و خانم‌الانبیاء است، و جدّه مادری او «خدیجه بنت خویلد» می‌باشد. خدیجه ام‌المؤمنین، یعنی همسر پیامبر و مادر همه اهل ایمان است. تاریخ درباره او گواهی می دهد:
    «هی اوّل امراة تزّوجها، و اوّل خلق الله اسلم باجماع‌ المسلمین، لم یتقدّمها رجل ولا امراة، کانت یذعی فی الجاهلیّة الطّاهرة.»(4)؛ خدیجه اولین زنی است که پیغمبر(ص) با او ازدواج کرد، و به اتفاق نظر همه مسلمانان، اولین انسانی است از زنان، که در برابر پیغمبر تسلیم شد و ایمان آورد، و در روزگار جاهلیت هم، طاهره، یعنی زن پاک و مقدس، نامیده می‌شد.

    مادر زینب(ع) فاطمه است، پاره تن پیامبر، آن که خشنودی او به خشنودی پیغمبر(ص) وابسته است، آن که اگر خشمناک شود، پیغمبر(ص) هم غضبناک می‌گردد، آن بانوی دانشمند و با بصیرت، عابد و زاهد، مبارز و مجاهد، دلسوز و فداکار، مقاوم و سرسخت در برابر کجی‌ها و در یک سخن همانطور که حبیب خدا و رسول‌الله(ص) فرموده: « سیّدة نساء العالمین»؛ فاطمه(ع) از هر جهت، سالار و سرآمد همه بانوان جهانیان است.
    پیامبر عالیقدر اسلام هم فرموده است:

    «بهترین زنان جهانیان: مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه(ع) دختر محمّد است.»(5)

    تاریخ هم درباره «خدیجه کبری» گواهی می‌دهد:

    «کانت خدیجة وزیرة صدق علی‌الاسلام، کان یسکن الیها.»(6)؛ خدیجه پیوسته وزیر و پشتیبان و کمک‌‌کار صادق و درستکاری برای اسلام و پیامبر بود، و به‌هنگام مشکلات و کارشکنی‌های دشمنان برای رسول خدا، مایه‌ سکون و آرامش قلب او محسوب می‌شد.

     


    جدّه پدری زینب
    جدّه پدری زینب کبری، فاطمه، دختر «اسد ‌بن هاشم بن بعد مناف» که همسر «ابوطالب» عموی رسول خدا(ص) و مادر علی(ع)، طالب، عقیل و جعفر، است. فاطمه نخستین زن از «بنی هاشم» است که به همسری مردی از بنی هاشم درآمد، و نیز اولین زن هاشمی است که برای مرد هاشمی فرزند زایید، و هم اولین زن هاشمی است که فرزند وی خلیفه اسلام گردید.
    فاطمه در مکّه به‌حضور پیامبر رسید، و اسلام آورد، و سپس به «مدینه» هجرت کرد، و به‌خاطر محبّت‌ها و فداکاری‌هایی که در حق رسول خدا روا داشته، آنقدر مورد احترام و تکریم پیغمبر(ص) واقع شد که، وقتی در مدینه از دنیا می‌رفت، پیامبر را وصیّ خود قرار داد، و آن حضرت هم وصیّت فاطمه را پذیرفت و آنگاه بر جنازه او نماز خواند، و در قبر گذارد، و پیوسته از فاطمه با خیر و نیکی یاد می‌کرد. (7)

     


    جدّ پدری زینب(ع)
    ابوطالب بن عبدالمطلب که نام او «عمران» گفته شده، عموی بزرگوار پیغمبر اسلام، و جدّ پدری زینب کبری است، بلکه باید ابوطالب را پدر پیامبر دانست، زیرا وقتی مادر پیغمبر، ایشان را باردار بود، عبدالله پدر بزرگوار او از دنیا رفت، عبدالمطلب جد پیامبر هم در حالی که نوه‌اش هفت‌ساله بود، چشم از جهان فرو بست، و در نتیجه نگهداری و پرستاری پیغمبر به عهده ابوطالب قرار گرفت، و او در این راه نهایت مراقبت و فداکاری را به خرج داد.

     

    جد اعلای زینب(ع)
    جد اعلای پدر و مادری زینب(ع)، عبدالمطلّب بن هاشم است که، امین کعبه، سقّای حجّاج و مهماندار خانه خدا بوده، و خداوند او را از شرّ سپاه فیل سوار ابرهه که از حبشه برای خراب کردن خانه خدا آمده بودند حفظ کرد.(8) او هرگز به بت‌پرستی نزدیک نشد.
    جدّ مادری زینب(ع) محمد رسول‌الله، و خانم‌الانبیاء است، و جدّه مادری او «خدیجه بنت خویلد» می‌باشد. خدیجه ام‌المؤمنین، یعنی همسر پیامبر و مادر همه اهل ایمان است. تاریخ درباره او گواهی می دهد: خدیجه اولین زنی است که پیغمبر(ص) با او ازدواج کرد، و به اتفاق نظر همه مسلمانان، اولین انسانی است از زنان، که در برابر پیغمبر تسلیم شد و ایمان آورد، و در روزگار جاهلیت هم، طاهره، یعنی زن پاک و مقدس، نامیده می‌شد.
    «یعقوبی» می‌نویسد: عبدالمطلب جدّ رسول‌الله بود، و او را نگهداری و پرستاری می‌کرد، سالار قریش بود و رقیبی نداشت، و خداوند بزرگواری را به‌غیر از او به احدی نداده بود، از چاه زمزم در مکه، و ذوالهرم در طائف سیرابش کرده بود، قریش در امور مالی خود او را داور قرار می‌دادند، و او در قحطی و گرسنگی، مردم را خوراک و تغذیه می‌داد، تا آنجایی که پرندگان و حیوانات صحرا هم از خوان کرم او بهره‌مند می‌شدند.(9)

     


    وفات و مرقد حضرت
    در تاریخ وفات و مدفن حضرت زینب علیهاالسلام اختلاف است. همانطور که در تاریخ ولادت و وفات برخی از ائمه هم اختلاف است. در هر حال به احتمال قوی آن حضرت در پانزدهم رجب سال 62 هجری رحلت نمود و به نقل از کتاب "اخبارالزینبیات" در مصر خانه مسلمة بن مخلد الانصاری دفن گردید. و عده کثیری از مورخین این خبر را قبول دارند.
    و گروهی می‌گویند: زینب مدفون در شام، زینب صغری است؛ چنانچه روی سنگ قبرش ترسیم شده است و زینب کبری در مصر از دنیا رفت. (10)

     


    پی‌نوشت‌ها:
    1- بانوی زینب کبری، ص10 و 84؛ زندگانی حضرت زینب، ص 10؛ بطلة کربلا، ص 17.
    2- اسدالغابه، ج 5، ص 522؛ بحارالانوار، ج 43، ص 130.

    3- کترالعمال، ج 13، ص 135؛ شرح نهج‌البلاغه ابنابی الحدید، ج 4، ص94؛ بحارالانوار، ج 43، ص 130.

    4- اسدالغابه، ج 5، ص 434.

    5- همان مأخذ.

    6- همان مأخذ.

    7- بطلة کربلا، ص 25.

    8- بطلة کربلا، ص 26.

    9- تاریخ یعقوبی، ج2، ص 11؛ تاریخ پیامبراسلام، ص 47.

    10- سیمای حضرت زینب (س)، محمدمهدی تاج لنگرودی ص 208 .


        نظرات دیگران ( )

  • تصاویری ویژه میلاد حضرت زینب سلام الله علیه
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:20 صبح

    تصاویری ویژه میلاد حضرت زینب سلام الله علیه


        نظرات دیگران ( )

  • دانلود مولودی ویژه میلاد حضرت زینب
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:17 صبح

    دانلود مولودی ویژه میلاد حضرت زینب

     

    Download

    Play

    من مرید زینبم

    Download

    Play

    عشق عباس علی

    Download

    Play

    شفاعت زینب

    Download

    Play

    کوکب عشق حسینم

    Download

    Play

    بی بی جان زینب

    Download

    Play

    بیا زینب مدد زینب

    Download

    Play

    ترانه عشق تو


        نظرات دیگران ( )

  • فضائل و مناقب حضرت زینب علیهاالسلام
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:14 صبح

    فضائل و مناقب حضرت زینب علیهاالسلام

    1- زینت پدر
    2- علم الهى
    3- عبادت و بندگى
    4- عفت و پاکدامنى
    5- ولایت مدارى
    6- روحیه بخشى
    7- صبر
    8- ایثار
    9- شجاعت و شهامت
    10- فصاحت و بلاغت
    زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج ‏سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید.  در دوران عمر با برکت ‏خویش، مشکلات و رنج‏هاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و... را تحمل کرد. این سختى‏ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود. (1)

    او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مى‏نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم‏» مى‏گفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت ‏شهادت نوشیدند. (2)

    آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت. در این مقاله برآنیم که گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان نماییم.


    1- زینت پدر
    معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مى‏کنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام والدین او این کار را به پیامبراسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند. پیامبر صلى الله علیه وآله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معناى «زینت پدر» است‏ براى این دختر انتخاب نمود. (3)

     

    2- علم الهى
    مهمترین امتیاز انسان نسبت ‏به سایر موجودات - حتى ملائکه - دانش و بینش اوست. « وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم على الملائکة فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین. قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم‏.»(4) ؛« سپس علم اسماء[علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت. بعد آن‏ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى‏گویید، اسامى این‏ها را به من خبر دهید. عرض کردند: تو منزهى. ما چیزى جز آن چه به ما تعلیم داده‏اى نمى‏دانیم؛ تو دانا و حکیمى.»
    و برترین علم‏ها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى‏» باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام مى‏فرماید:« وعلمناه من لدنا علما.» (5) ؛«علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.»

    زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمه‏اش خطاب کرد و فرمود:« انت عالمة غیر معلمة وفهمة غیر مفهمة (6)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»

     


    3- عبادت و بندگى
    زینب علیهاالسلام به خوبى از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگى است. «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون‏» (7) ؛ «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادت کنند.»
    او عبادت‏ها و نماز شب‏هاى پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیة الى غد لقد نصلى لربنا اللیلة وندعوه  و نستغفره فهو یعلم انى احب الصلوة له وتلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار (8) ؛ به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت‏ بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود مى‏داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است.

    شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
    گرد در بام دوست پرواز کنند 
    هر جا که درى بود به شب در بندند
     الا در دوست را که شب باز کنند 


    حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:«ان عمتى زینب کانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الى الشام وفى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشدة الجوع والضعف (9)؛ عمه‏ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد.»

    امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابده‏اش مى‏فرماید:« یا اختاه لا تنسینى فى نافلة اللیل (10)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده است.

     


    4- عفت و پاکدامنى
    عفت و پاکدامنى، برازنده‏ ترین زینت زنان، و گران قیمت‏ ترین گوهر براى آنان است. زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبى در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود:«ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکة(11)؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسى نیست که قدرت دارد اما عفت مى‏ورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیک است که انسان عفیف فرشته‏اى از فرشتگان باشد.»
    زینب کبرى عفت ‏خویش را حتى در سخت‏ ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت ‏بر عفت ‏خویش پاى مى‏فشرد. مورخین نوشته‏اند: « وهى تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (12)؛ او صورت خود را با دستش مى‏پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.»

    شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و مى‏گوید:

    ورثت زینب من امها

    کل الذى جرى علیها وصار

    زادت ابنة على امها

    تهدى من دارها الى شر دار

    تستر بالیمنى وجهها فان

    اعوزها الستر تمد الیسار

    «زینب تمامى آن چه را بر مادر گذشت به ارث برد، منتهى دختر سهم اضافه‏اى برداشت که از خانه‏اش به بد ترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت).

    صورت را[در اسارت] با دست راست مى‏پوشاند و اگر نیاز می شد،از دست چپ هم بهره مى‏برد. »

    و آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مى‏آورد که « ا من العدل یا ابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ‏ستورهن و ابدیت وجوههن (13)؛ اى پسر آزاد شده‏هاى[جدمان پیامبراسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى، و دختران رسول خدا صلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟  نقاب آنان را دریدى و صورت‏هاى آنان را آشکار ساختى.»

     


    5- ولایت مدارى
    قرآن بدون هیچ قید و شرطى در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلى الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهارعلیهم السلام مى‏دهد.« اطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامرمنکم‏» (14)؛ «از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.»
    زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (15) را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:« روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (16)؛[اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند.

    از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة ومعدن الرسالة وسید شباب اهل الجنة (17)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»

    و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.

    از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه‏اى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان ... خیمه‏ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:«علیکن بالفرار؛ فرار کنید.»  (19)

    از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.

    الف- در روز عاشورا؛ هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست ‏یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت ‏حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى‏گردد. (20)

    ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه‏ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمى‏گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مى‏خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21)

    ج- زمانى که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر مى‏خواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش.» 

    ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم. او را واگذارید.

    البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن‏ها را به میدان جنگ اعزام نمى‏کرد.

    آنکه قلبش از بلا سرشار بود 
    دخت زهرا زینب غمخوار بود 
    او ولایت را به دوشش مى‏کشید
    چون امام عصر او بیمار بود 
    با طنین خطبه‏هاى حیدرى
    سخت او رسواگر کفار بود 

     

     

    6- روحیه بخشى
    در مسافرت‏ها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم است، روحیه و دلگرمى است. اگر انسان براى انجام کارهاى مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شکست نیز مواجه شود. یکى از بارزترین اوصاف زینب علیهاالسلام روحیه بخشى اوست. او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا کرد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوى زینب بیشتر ظهور کرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودى قتلگاه تا کوچه‏هاى تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود.
    نه تنها زینب از دین یاورى کرد
    به همت کاروان را رهبرى کرد 
    به دوران اسارت با یتیمان
     نوازش‏ها به مهر مادرى کرد 


    او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که مى‏گفت:«لا یجزعنک ما ترى، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک وعمک (22)؛ [اى پسر برادر!] آن چه مى‏بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.»

     


    7- صبر
    یکى از بارزترین اوصاف انسان‏هاى کامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیب‏هاى روزگار و تلخى‏هاى دوران است. قرآن کریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده (23) و پاداش‏هاى فراوان آن‏ها را یادآورى نموده است. زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج کمال قرار دارد. در زیارتنامه آن حضرت مى‏خوانیم:« لقد عجبت من صبرک ملائکة السماء؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.» مخصوصا در ماجراى کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که صبر از روى او خجل است.
    خدا در مکتب صبر على پرداخت زینب را
     براى کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را 
    بسان لیلة القدرى که مخفى ماند قدر او
    کسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را ... 
    سلام بر تو اى کسى که صبر شد حقیر تو
    ندیده بعد فاطمه جهان زنى نظیر تو 


    در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید:«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(24)؛ کار خدا را با برادر و خانواده‏ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمى‏کند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود:« ما رایت الا جمیلا(25) جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مى‏ماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب مى‏شود و قدرت محاجه را از دست مى‏دهد.

    اى زینبى که محنت عالم کشیده‏اى
    غیر از بلا و درد به عالم چه دیده‏اى؟ 
    یارب زنى و این همه استوارى و علو 
    چون زینب صبور مگر آفریده‏اى؟ 

     

     

    8- ایثار
    یکى دیگر از صفات حسنه انسان‏هاى برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است. امام على علیه السلام فرمود:«الایثار اعلى الایمان(26)؛ ایثار، بالاترین درجه ایمان است.» و فرمود:«الایثار اعلى الاحسان(27)؛ ایثار برترین احسان است.»
    زینب مجلله دراین صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مى‏خرد و در تمام صحنه‏ها، دیگران را بر خود مقدم مى‏دارد. او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمى‏کرد و آن را نیز به کودکان مى‏داد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام مى‏فرماید:«انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فى الیوم واللیلة (28)؛ عمه‏ام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مى‏دادند، بین بچه‏ها تقسیم مى‏کرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مى‏دادند.»

    او سختى‏ها و تازیانه‏ها را به جان خود مى‏خرید و نمى‏گذاشت‏ بر بازوى کودکان اصابت کند.

    براى حفظ جان کودکانت در بر دشمن
    به پیش تازیانه بازوى خود را سپر کردم

     

     

    9- شجاعت و شهامت
    از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مى‏باشد. امام على علیه السلام مى‏فرماید:«عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعینهم (29)؛ خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک مى‏باشد.»
    سّر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاع تربیت ‏شده است، از شجاعت ‏حیدرى بهره ‏مند است. او به« لبوة الهاشمیة (30)؛ شیر زن هاشمى‏» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مى‏زند، توبیخشان مى‏کند، تحقیرشان مى‏کند، و از کسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد مى‏زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشه‏اى مى‏نشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مى‏کند، او را «فاسق‏» و«فاجر» معرفى مى‏کند و مى‏گوید:«الحمدلله الذى اکرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (31)؛ سپاس خداى را که ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت، و از پلیدى‏ها پاک نمود. همانا فقط  فاسق رسوا مى‏شود، و بدکار دروغ مى‏گوید، و او غیر ما مى‏باشد.»

    و همچنین در مقابل یزید و دهن کجى‏ها و بد زبانى‏هاى او، شجاعت ‏حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مى‏گوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (32)؛ اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مى‏دانم.»

    صداى زنده على به صوت دلپذیر تو 
     اسیر شام بودى و یزید شد اسیر تو

     

     

     

    10- فصاحت و بلاغت
    هر خطیبى بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتى، باید بارها تمرین عملى انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانى و جسمانى کاملا آماده باشد تا بتواند خطبه‏اى فصیح و بلیغ ادا کند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند والا یاراى سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به این که فصیح و بلیغ بگوید.
    زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مى‏گوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریخته‏اند، با این حال صداى زینب بلند مى‏شود که:«اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .» سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.

    خزیم اسدى مى‏گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران ‏تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مى‏گفت.

    و همو مى‏گوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مى‏گفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوان‏ها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مى‏گردد و نه شکست مى‏پذیرد. (33)

     


    پى‏نوشت‏ها:
    1- شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعة، (تهران، دارالکتب الاسلامیة) ج‏3، ص‏46.
    2- همان، ج‏3، ص‏210.

    3- همان، ج‏3، ص‏39.

    4- بقره/31- 32.

    5- کهف/65.

    6- شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج‏1، ص‏298.

    7- ذاریات/56.

    8- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏238.

    9- ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏62.

    10- همان، ص 61- 62.

    11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466.

    12- جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص‏345.

    13- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج‏45، ص‏134.

    14- نساء/59.

    15- پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .

    16- الکوکب الدرى، ج‏1، ص‏196.

    17- بحارالانوار، ج‏45، صص‏110- 111.

    18- همان، ج‏45، ص‏133.

    19- همان، ج‏45، ص‏58، ومعالى السبطین، ج‏2، ص‏88 .

    20- بحارالانوار، ج‏45، ص‏46.

    21- همان، ج‏45، ص‏61 .

    22- همان، ج‏45، ص‏179.

    23- مثل بقره/155 و . . .

    24- بحارالانوار، ج‏45، صص‏115- 116.

    25- همان، ص‏116.

    26- میزان الحکمة، ج‏1، ص‏4.

    27- همان.

    28- ریاحین الشریعة، ج‏3، ص‏62.

    29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182.

    30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام .

    31- بحارالانوار، ج‏45، صص‏154- ‏115.

    32- همان، ص‏134.

    33- همان، ج‏45، صص‏ 108 و110 .


        نظرات دیگران ( )

  • فضائل و مناقب حضرت زینب علیهاالسلام
    نویسنده: یاسی جمعه 87/2/20 ساعت 10:14 صبح

    فضائل و مناقب حضرت زینب علیهاالسلام

    1- زینت پدر
    2- علم الهى
    3- عبادت و بندگى
    4- عفت و پاکدامنى
    5- ولایت مدارى
    6- روحیه بخشى
    7- صبر
    8- ایثار
    9- شجاعت و شهامت
    10- فصاحت و بلاغت
    زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج ‏سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید.  در دوران عمر با برکت ‏خویش، مشکلات و رنج‏هاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و... را تحمل کرد. این سختى‏ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود. (1)

    او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مى‏نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم‏» مى‏گفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت ‏شهادت نوشیدند. (2)

    آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت. در این مقاله برآنیم که گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان نماییم.


    1- زینت پدر
    معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مى‏کنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام والدین او این کار را به پیامبراسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند. پیامبر صلى الله علیه وآله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معناى «زینت پدر» است‏ براى این دختر انتخاب نمود. (3)

     

    2- علم الهى
    مهمترین امتیاز انسان نسبت ‏به سایر موجودات - حتى ملائکه - دانش و بینش اوست. « وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم على الملائکة فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین. قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم‏.»(4) ؛« سپس علم اسماء[علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت. بعد آن‏ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى‏گویید، اسامى این‏ها را به من خبر دهید. عرض کردند: تو منزهى. ما چیزى جز آن چه به ما تعلیم داده‏اى نمى‏دانیم؛ تو دانا و حکیمى.»
    و برترین علم‏ها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى‏» باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام مى‏فرماید:« وعلمناه من لدنا علما.» (5) ؛«علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.»

    زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمه‏اش خطاب کرد و فرمود:« انت عالمة غیر معلمة وفهمة غیر مفهمة (6)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»

     


    3- عبادت و بندگى
    زینب علیهاالسلام به خوبى از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگى است. «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون‏» (7) ؛ «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادت کنند.»
    او عبادت‏ها و نماز شب‏هاى پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیة الى غد لقد نصلى لربنا اللیلة وندعوه  و نستغفره فهو یعلم انى احب الصلوة له وتلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار (8) ؛ به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت‏ بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود مى‏داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است.

    شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
    گرد در بام دوست پرواز کنند 
    هر جا که درى بود به شب در بندند
     الا در دوست را که شب باز کنند 


    حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:«ان عمتى زینب کانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الى الشام وفى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشدة الجوع والضعف (9)؛ عمه‏ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد.»

    امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابده‏اش مى‏فرماید:« یا اختاه لا تنسینى فى نافلة اللیل (10)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده است.

     


    4- عفت و پاکدامنى
    عفت و پاکدامنى، برازنده‏ ترین زینت زنان، و گران قیمت‏ ترین گوهر براى آنان است. زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبى در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود:«ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکة(11)؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسى نیست که قدرت دارد اما عفت مى‏ورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیک است که انسان عفیف فرشته‏اى از فرشتگان باشد.»
    زینب کبرى عفت ‏خویش را حتى در سخت‏ ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت ‏بر عفت ‏خویش پاى مى‏فشرد. مورخین نوشته‏اند: « وهى تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (12)؛ او صورت خود را با دستش مى‏پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.»

    شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و مى‏گوید:

    ورثت زینب من امها

    کل الذى جرى علیها وصار

    زادت ابنة على امها

    تهدى من دارها الى شر دار

    تستر بالیمنى وجهها فان

    اعوزها الستر تمد الیسار

    «زینب تمامى آن چه را بر مادر گذشت به ارث برد، منتهى دختر سهم اضافه‏اى برداشت که از خانه‏اش به بد ترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت).

    صورت را[در اسارت] با دست راست مى‏پوشاند و اگر نیاز می شد،از دست چپ هم بهره مى‏برد. »

    و آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مى‏آورد که « ا من العدل یا ابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ‏ستورهن و ابدیت وجوههن (13)؛ اى پسر آزاد شده‏هاى[جدمان پیامبراسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى، و دختران رسول خدا صلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟  نقاب آنان را دریدى و صورت‏هاى آنان را آشکار ساختى.»

     


    5- ولایت مدارى
    قرآن بدون هیچ قید و شرطى در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلى الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهارعلیهم السلام مى‏دهد.« اطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامرمنکم‏» (14)؛ «از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.»
    زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (15) را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:« روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (16)؛[اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند.

    از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة ومعدن الرسالة وسید شباب اهل الجنة (17)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»

    و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.

    از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه‏اى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان ... خیمه‏ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:«علیکن بالفرار؛ فرار کنید.»  (19)

    از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.

    الف- در روز عاشورا؛ هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست ‏یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت ‏حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى‏گردد. (20)

    ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه‏ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمى‏گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مى‏خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21)

    ج- زمانى که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر مى‏خواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش.» 

    ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم. او را واگذارید.

    البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن‏ها را به میدان جنگ اعزام نمى‏کرد.

    آنکه قلبش از بلا سرشار بود 
    دخت زهرا زینب غمخوار بود 
    او ولایت را به دوشش مى‏کشید
    چون امام عصر او بیمار بود 
    با طنین خطبه‏هاى حیدرى
    سخت او رسواگر کفار بود 

     

     

    6- روحیه بخشى
    در مسافرت‏ها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم است، روحیه و دلگرمى است. اگر انسان براى انجام کارهاى مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شکست نیز مواجه شود. یکى از بارزترین اوصاف زینب علیهاالسلام روحیه بخشى اوست. او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا کرد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوى زینب بیشتر ظهور کرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودى قتلگاه تا کوچه‏هاى تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود.
    نه تنها زینب از دین یاورى کرد
    به همت کاروان را رهبرى کرد 
    به دوران اسارت با یتیمان
     نوازش‏ها به مهر مادرى کرد 


    او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که مى‏گفت:«لا یجزعنک ما ترى، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک وعمک (22)؛ [اى پسر برادر!] آن چه مى‏بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.»

     


    7- صبر
    یکى از بارزترین اوصاف انسان‏هاى کامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیب‏هاى روزگار و تلخى‏هاى دوران است. قرآن کریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده (23) و پاداش‏هاى فراوان آن‏ها را یادآورى نموده است. زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج کمال قرار دارد. در زیارتنامه آن حضرت مى‏خوانیم:« لقد عجبت من صبرک ملائکة السماء؛ ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.» مخصوصا در ماجراى کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که صبر از روى او خجل است.
    خدا در مکتب صبر على پرداخت زینب را
     براى کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را 
    بسان لیلة القدرى که مخفى ماند قدر او
    کسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را ... 
    سلام بر تو اى کسى که صبر شد حقیر تو
    ندیده بعد فاطمه جهان زنى نظیر تو 


    در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید:«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(24)؛ کار خدا را با برادر و خانواده‏ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمى‏کند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود:« ما رایت الا جمیلا(25) جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مى‏ماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب مى‏شود و قدرت محاجه را از دست مى‏دهد.

    اى زینبى که محنت عالم کشیده‏اى
    غیر از بلا و درد به عالم چه دیده‏اى؟ 
    یارب زنى و این همه استوارى و علو 
    چون زینب صبور مگر آفریده‏اى؟ 

     

     

    8- ایثار
    یکى دیگر از صفات حسنه انسان‏هاى برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است. امام على علیه السلام فرمود:«الایثار اعلى الایمان(26)؛ ایثار، بالاترین درجه ایمان است.» و فرمود:«الایثار اعلى الاحسان(27)؛ ایثار برترین احسان است.»
    زینب مجلله دراین صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مى‏خرد و در تمام صحنه‏ها، دیگران را بر خود مقدم مى‏دارد. او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمى‏کرد و آن را نیز به کودکان مى‏داد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام مى‏فرماید:«انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فى الیوم واللیلة (28)؛ عمه‏ام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مى‏دادند، بین بچه‏ها تقسیم مى‏کرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مى‏دادند.»

    او سختى‏ها و تازیانه‏ها را به جان خود مى‏خرید و نمى‏گذاشت‏ بر بازوى کودکان اصابت کند.

    براى حفظ جان کودکانت در بر دشمن
    به پیش تازیانه بازوى خود را سپر کردم

     

     

    9- شجاعت و شهامت
    از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مى‏باشد. امام على علیه السلام مى‏فرماید:«عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعینهم (29)؛ خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک مى‏باشد.»
    سّر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاع تربیت ‏شده است، از شجاعت ‏حیدرى بهره ‏مند است. او به« لبوة الهاشمیة (30)؛ شیر زن هاشمى‏» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مى‏زند، توبیخشان مى‏کند، تحقیرشان مى‏کند، و از کسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد مى‏زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشه‏اى مى‏نشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مى‏کند، او را «فاسق‏» و«فاجر» معرفى مى‏کند و مى‏گوید:«الحمدلله الذى اکرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (31)؛ سپاس خداى را که ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت، و از پلیدى‏ها پاک نمود. همانا فقط  فاسق رسوا مى‏شود، و بدکار دروغ مى‏گوید، و او غیر ما مى‏باشد.»

    و همچنین در مقابل یزید و دهن کجى‏ها و بد زبانى‏هاى او، شجاعت ‏حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مى‏گوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (32)؛ اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مى‏دانم.»

    صداى زنده على به صوت دلپذیر تو 
     اسیر شام بودى و یزید شد اسیر تو

     

     

     

    10- فصاحت و بلاغت
    هر خطیبى بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتى، باید بارها تمرین عملى انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانى و جسمانى کاملا آماده باشد تا بتواند خطبه‏اى فصیح و بلیغ ادا کند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند والا یاراى سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به این که فصیح و بلیغ بگوید.
    زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مى‏گوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریخته‏اند، با این حال صداى زینب بلند مى‏شود که:«اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .» سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.

    خزیم اسدى مى‏گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران ‏تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مى‏گفت.

    و همو مى‏گوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مى‏گفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوان‏ها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مى‏گردد و نه شکست مى‏پذیرد. (33)

     


    پى‏نوشت‏ها:
    1- شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعة، (تهران، دارالکتب الاسلامیة) ج‏3، ص‏46.
    2- همان، ج‏3، ص‏210.

    3- همان، ج‏3، ص‏39.

    4- بقره/31- 32.

    5- کهف/65.

    6- شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج‏1، ص‏298.

    7- ذاریات/56.

    8- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏238.

    9- ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏62.

    10- همان، ص 61- 62.

    11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466.

    12- جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص‏345.

    13- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج‏45، ص‏134.

    14- نساء/59.

    15- پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .

    16- الکوکب الدرى، ج‏1، ص‏196.

    17- بحارالانوار، ج‏45، صص‏110- 111.

    18- همان، ج‏45، ص‏133.

    19- همان، ج‏45، ص‏58، ومعالى السبطین، ج‏2، ص‏88 .

    20- بحارالانوار، ج‏45، ص‏46.

    21- همان، ج‏45، ص‏61 .

    22- همان، ج‏45، ص‏179.

    23- مثل بقره/155 و . . .

    24- بحارالانوار، ج‏45، صص‏115- 116.

    25- همان، ص‏116.

    26- میزان الحکمة، ج‏1، ص‏4.

    27- همان.

    28- ریاحین الشریعة، ج‏3، ص‏62.

    29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182.

    30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام .

    31- بحارالانوار، ج‏45، صص‏154- ‏115.

    32- همان، ص‏134.

    33- همان، ج‏45، صص‏ 108 و110 .


        نظرات دیگران ( )

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • دلنوشته های یک مستبصر
    کلیپ بسیار زیبایی از خواب مختار راجب به امام حسن
    ویژه نامه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام با بیش از ??? عنوان م
    السلام علیک یا ام المصائب یا زینب کبری سلام الله علیها
    ویژه نامه شهادت امام حسن مجتبی با بیش از 100 مطلب
    مجموعه مداحی ویژه محرم 88با بیش از 15000لینک مداحی از
    دانلود روضه ونوحه ودعا ویژه شهادت حضرت علی علیه السلام
    ویژه نامه شهادت حضرت علی علیه السلام وشب های قدر
    ویژه نامه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام با بیش از ??? عنوان م
    مجموعه کاملی از مناجات سخنرانی ادعیه و نرم افزار موبایل ویژه ماه
    [عناوین آرشیوشده]